رمزگشایی از پرواز ناپدیدشده MH370: آیا سرنوشت هولناک ۲۳۹ مسافر را تنها یک نفر رقم زد؟
پنجشنبه 13 شهریور 1404 - 13:30مطالعه 16 دقیقهدر تاریخ هوانوردی مدرن، هیچ معمایی به اندازهی ناپدیدشدن پرواز MH370 خطوط هوایی مالزی، ذهنها را درگیر خود نکرده است. این حادثه که در سال ۲۰۱۴ اتفاق افتاد، پارادوکسی هولناک را به نمایش گذاشت: چگونه یک بوئینگ ۷۷۷ غولپیکر با ۲۳۹ سرنشین میتواند در عصر ارتباطات ماهوارهای و رادارهای پیشرفته، بدون هیچ ردی ناپدید شود؟
بیش از یک دهه جستجوی طاقتفرسا و میلیاردها دلار هزینه، هنوز هیچکس نتوانسته به این سوال پاسخ دهد. اگر شما هم مثل من عاشق معماهای حلنشده و داستانهای پر از رمزوراز هستید، با این مقاله همراه شوید تا به اعماق پروندهی پرواز MH370 و سرنوشت رمزآلود آن سفر کنیم.
چکیده متنی و پادکست
با گذشت بیش از یک دهه، ناپدید شدن پرواز MH370 همچنان یکی از بزرگترین معماهای تاریخ هوانوردی مدرن است. این هواپیمای بوئینگ ۷۷۷ با ۲۳۹ سرنشین، پس از آخرین تماس رادیویی، به شکلی کاملاً عمدی از مسیر اصلی خود به مقصد پکن منحرف و سیستمهای ارتباطی آن غیرفعال شد.
درحالیکه هواپیما از دید رادارهای تجاری محو شده بود، دادههای ماهوارهای شرکت اینمارست نشان داد که پرواز برای هفت ساعت دیگر به سمت جنوب اقیانوس هند ادامه مسیر داده است. تحلیل این سیگنالها، همراه با شواهدی مانند مسیرهای شبیهسازیشده در کامپیوتر خلبان، نظریه مداخله عمدی کاپیتان زهاری احمد شاه را بهعنوان محتملترین سناریو مطرح میکند. براساس این نظریه، او با ایجاد افت فشار در کابین و هدایت هواپیما تا اتمام سوخت، موجب سقوط آن شده است. اگرچه قطعاتی از لاشه در سواحل آفریقا پیدا شده، اما بدون یافتن جعبه سیاه، جزئیات دقیق این فاجعه در هالهای از ابهام باقی مانده است.
پروازی عادی در دل شب
ساعت از نیمهشب گذشته بود. در اولین دقایق روز ۸ مارس ۲۰۱۴، فرودگاه بینالمللی کوالالامپور در آرامش یک شب عادی به سر میبرد. پرواز شمارهی ۳۷۰ خطوط هوایی مالزی آماده میشد تا سفری ششساعته را به مقصد پکن آغاز کند. بوئینگ 777-200ER، یکی از ایمنترین هواپیماهای جهان، حامل ۲۲۷ مسافر و ۱۲ خدمه پرواز بود. حدود دو سوم مسافران، شهروندان چینی بودند که به خانه بازمیگشتند.
هواپیما با هفت دقیقه تأخیر، در ساعت ۱۲:۴۲ بامداد از باند فرودگاه برخاست. همه چیز طبق برنامه پیش میرفت. هواپیما به ارتفاع ۱۸ هزار پایی رسید و مرکز کنترل ترافیک هوایی کوالالامپور به آن اجازه داد تا به ارتفاع کروز خود، یعنی ۳۵ هزار پایی، صعود کند. کنترل پرواز در این مرحله از برج مراقبت فرودگاه به «مرکز کنترل منطقهای کوالالامپور» منتقل شد.
بوئینگ 777-200ER، یکی از ایمنترین هواپیماهای جهان، حامل ۲۲۷ مسافر و ۱۲ خدمه پرواز بود
کاپیتان زهاری احمد شاه، خلبانی ۵۳ ساله و بسیار باتجربه، هدایت هواپیما را برعهده داشت. در کنار او، افسر اول، فارق عبدالحمید، خلبانی جوان، آخرین پرواز آموزشی خود را برای دریافت گواهینامه کامل بوئینگ ۷۷۷ تجربه میکرد. حدود پانزده دقیقه پس از برخاستن، هواپیما به ارتفاع ۳۵ هزار پایی رسید و کاپیتان زهاری این موضوع را به مرکز کنترل اطلاع داد.
هفت دقیقه بعد، او دوباره با رادیو تماس گرفت و مجدداً تأیید کرد که در همان ارتفاع قرار دارند. این تماس دوم کمی غیرعادی بود؛ خلبانان معمولاً هنگام ترک یک ارتفاع گزارش میدهند، نه پس از رسیدن و تثبیت در آن. بااینحال، این موضوع آنقدر جزئی بود که هیچ زنگ خطری را به صدا درنیاورد.
آخرین کلمات خلبان و سکوت رادار
در ساعت ۱:۱۹ بامداد، زمانی که هواپیما در حال خروج از حریم هوایی مالزی و ورود به آسمان ویتنام بود، مرکز کنترل کوالالامپور آخرین دستورالعمل خود را صادر کرد: «مالزی سه-هفت-صفر، با هوشیمین با فرکانس [مشخص] تماس بگیرید.» این یک رویهی کاملاً استاندارد در هوانوردی بینالمللی است. کنترل ترافیک هوایی مانند یک زنجیره عمل میکند و هر بخش، هواپیما را به بخش بعدی تحویل میدهد تا هیچگاه نقطهای کور و بدون نظارت وجود نداشته باشد.
پاسخ کاپیتان زهاری، آخرین کلماتی بود که از پرواز MH370 شنیده شد: «شببخیر، مالزی سه-هفت-صفر.» این پاسخ نیز کمی غیرمعمول بود. خلبانان حرفهای معمولاً فرکانس دریافتی را برای تأیید، تکرار میکنند، اما زهاری این کار را نکرد.
پاسخ کاپیتان زهاری، آخرین کلماتی بود که از پرواز MH370 شنیده شد: «شببخیر، مالزی سه-هفت-صفر.»
دو دقیقه بعد، درست در لحظهای که هواپیما باید روی صفحهی رادار مرکز کنترل هوشیمین در ویتنام ظاهر میشد، ناپدید شد. آیکون MH370 از روی صفحات رادار محو شد، بدون آنکه هرگز با مرکز کنترل ویتنام تماس رادیویی برقرار کرده باشد.
اینجا بود که اولین حلقه از زنجیره خطاهای انسانی شکل گرفت. مرکز کنترل هوشیمین متوجه ناپدید شدن هواپیما شد، اما ۱۸ دقیقه طول کشید تا با همکاران خود در کوالالامپور تماس بگیرد و بپرسد: «آیا از MH370 خبری دارید؟» درحالیکه طبق پروتکل بینالمللی، این تماس باید ظرف حداکثر ۵ دقیقه برقرار میشد. این تأخیر ۱۳ دقیقهای، فرصتی طلایی را برای ردیابی هواپیما از بین برد. زمانی که کنترلر کوالالامپور این تماس را دریافت کرد، با ناباوری پرسید: «چرا اینقدر دیر تماس گرفتید؟»
ارواح روی رادار: چرخش مرموز به سوی ناکجاآباد
آنچه از صفحهی رادار کنترلرهای ترافیک هوایی غیرنظامی ناپدید شده بود، سیگنال «رادار ثانویه» بود. این سیستم به یک «ترانسپوندر» در هواپیما متکی است که در پاسخ به سیگنالهای رادار زمینی، اطلاعاتی مانند شناسهی پرواز، سرعت و ارتفاع را مخابره میکند. خاموش شدن ترانسپوندر باعث میشود هواپیما از دید این سیستمها محو شود.
اما نوع دیگری از رادار به نام «رادار اولیه» وجود دارد که همان سیستم کلاسیکی است که امواج رادیویی را به اطراف میفرستد و با دریافت بازتاب آنها از اجسام فیزیکی، یک «نقطه» یا «بلیپ» روی صفحه، نمایش میدهد. این رادار نمیگوید آن نقطه دقیقا چیست، اما حضور فیزیکیاش را تأیید میکند.
درحالیکه عملیات جستجو و نجات در ساعات اولیه به اشتباه در دریای چین جنوبی (مسیر برنامهریزیشدهی پرواز) متمرکز شده بود، یک حقیقت تکاندهنده در سکوت پنهان مانده بود. ارتش مالزی، با استفاده از رادار اولیهی خود، هواپیما را برای حدود یک ساعت پس از قطع ارتباط، ردیابی کرده بود.
چرخش هواپیما آنقدر شدید بود که نمیتوانست توسط سیستم خلبان خودکار انجام شده باشد؛ یک انسان آن را هدایت میکرد
دادههای این رادار نشان میداد MH370 نهتنها سقوط نکرده، بلکه مسیری کاملاً متفاوت را در پیش گرفته است. هواپیما یک چرخش تند و عمدی به سمت جنوب غربی انجام داده، از روی شبهجزیرهی مالایا عبور کرده و به سمت دریای آندامان رفته بود. این چرخش آنقدر شدید بود که نمیتوانست توسط سیستم خلبان خودکار انجام شده باشد؛ یک انسان آن را هدایت میکرد.
متأسفانه، نیروی هوایی مالزی این اطلاعات حیاتی را برای چندین روز فاش نکرد، چون در موقعیتی شرمآور قرار گرفته بود؛ آنها برای حدود یک ساعت، یک هواپیمای ناشناس را در حریم هوایی خود رصد کرده بودند، اما هیچ اقدامی، نه اعزام جنگنده برای شناسایی، نه اعلام هشدار، انجام نداده بودند. اعتراف به این انفعال، رسوایی بزرگی برای مالزی محسوب میشد. به همین دلیل، دولت و ارتش ترجیح دادند حقیقت را پنهان کنند، نه به دلیل دستداشتن در ناپدید شدن هواپیما، بلکه برای فرار از شرمساری.
این تأخیر فاجعهبار باعث شد که تلاشهای اولیه جستجو در منطقهای کاملاً اشتباه صورت گیرد و زمان گرانبهایی از دست برود. هواپیما درنهایت در ساعت ۲:۲۲ بامداد، با خروج از محدوده رادار نظامی مالزی، برای بار دوم و این بار به طور کامل از دید رادارها ناپدید شد.
پژواکهایی از فضا: اینمارست وارد میشود
آخرین باری که کسی هواپیما را «دید»، روی صفحه رادار بود، اما این پایان ردیابی آن نبود. حتی زمانی که سیستمهای ارتباطی و ناوبری خاموش به نظر میرسیدند، یک واحد کوچک به نام «واحد دادههای ماهوارهای» (SDU) روی هواپیما همچنان فعال بود. این سیستم، که برای خدماتی مانند وایفای در پرواز استفاده میشود، به طور خودکار با ماهوارههای شرکت بریتانیایی «اینمارسَت» (Inmarsat) در ارتباط باقی میماند.
این ارتباط شامل دادههای پیچیده نیست، بلکه مجموعهای از «پینگ»ها یا «دستدادن»های الکترونیکی است که به طور ساعتی برای تأیید آنلاینبودن سیستم انجام میشود. مهندسان اینمارست پس از اطلاع از ناپدیدشدن هواپیما، به آرشیو دادههای خود رجوع کردند و به کشف بزرگی رسیدند: SDU هواپیمای MH370 برای حدود هفت ساعت پس از قطع ارتباط با کنترل زمینی، به ارسال پینگهای ساعتی به یکی از ماهوارههایشان بر فراز اقیانوس هند ادامه داده بود.
این کشف، مسیر تحقیقات را کاملاً تغییر داد. هواپیما در دریای چین جنوبی سقوط نکرده بود؛ بلکه ساعتها به پرواز خود ادامه داده بود. مهندسان اینمارست با تحلیلهای ریاضی پیچیده روی این هفت پینگ، به نتایج شگفتانگیزی دست یافتند. آنها با استفاده از دو معیار کلیدی، سرنوشت احتمالی هواپیما را ترسیم کردند:
۱. انحراف در زمانبندی ارسال بستهها (Burst Timing Offset): معیار BTO، زمان رفت و برگشت سیگنال بین هواپیما و ماهواره را اندازهگیری میکند. با دانستن این زمان، میتوان فاصلهی هواپیما از ماهواره را محاسبه کرد. این محاسبات، مجموعهای از دایرههای متحدالمرکز روی نقشه زمین ایجاد کرد که هواپیما در لحظهی ارسال هر پینگ، روی یکی از این دایرهها قرار داشته است.
۲. انحراف فرکانس حامل در بسته ارسالی (Burst Frequency Offset): معیار BFO، از «اثر داپلر» استفاده میکند. همانطور که صدای آمبولانس با نزدیک و دور شدن تغییر میکند، فرکانس سیگنال رادیویی نیز بسته به جهت و سرعت منبع تغییر میکند. با تحلیل این تغییر فرکانس، مهندسان توانستند جهت حرکت هواپیما (شمالی یا جنوبی) را مشخص کنند و دایرههای احتمالی را به دو «قوس» (یک قوس شمالی و یک قوس جنوبی) محدود کنند.
هواپیما در دریای چین جنوبی سقوط نکرده بود؛ بلکه ساعتها به پرواز خود ادامه داده بود
باتوجه به اینکه مسیر شمالی، هواپیما را از فراز کشورهای متعددی با پوشش راداری قوی عبور میداد و هیچ راداری آن را ثبت نکرده بود، قوس جنوبی که بر فراز گستره وسیع و خالی اقیانوس هند قرار داشت، به عنوان محتملترین مسیر پایانی در نظر گرفته شد.
آخرین پینگ در ساعت ۸:۱۹ صبح دریافت شد. پینگ بعدی که قرار بود یک ساعت بعد ارسال شود، هرگز دریافت نشد. این یعنی هواپیما بین ساعت ۸:۱۹ تا ۹:۱۵ صبح، احتمالاً به دلیل اتمام سوخت، در نقطهای روی «قوس هفتم» در جنوب اقیانوس هند سقوط کرده بود.
نظریه پیشرو: کابوس در ارتفاع ۴۰ هزار پایی
تحلیل دادههای ماهوارهای و راداری، تقریباً تمام سناریوهای مبتنیبر نقص فنی، آتشسوزی یا شرایط جوی را رد میکرد. زمانبندی دقیق خاموش شدن ترانسپوندر، درست در نقطهی مرزی بین دو حریم هوایی، و چرخش تند و حسابشدهی هواپیما، همگی به یک نتیجه اشاره داشتند: این یک اقدام عمدی و انسانی بود.
نظریه پیشرو که توسط اکثر کارشناسان هوانوردی، از جمله روزنامهنگار تحقیقی برجسته، ویلیام لنگویش (William Langewiesche)، در مقالهای تأثیرگذار در مجله آتلانتیک مطرح شد، یک سناریوی هولناک را ترسیم میکند: قتلعام و خودکشی توسط خلبان.
سناریوی هولناک: قتلعام و خودکشی توسط خلبان
براساس این نظریه، فردی در کابین خلبان (به احتمال زیاد کاپیتان) پس از آخرین تماس رادیویی، سیستمهای ارتباطی را غیرفعال کرده است. سپس با ایجاد افت فشار عمدی در کابین، مسافران و سایر خدمه را با هیپوکسی (کمبود اکسیژن) از پای درآورده است.
ماسکهای اکسیژن مسافران تنها برای حدود ۱۰ تا ۱۵ دقیقه اکسیژن فراهم میکنند و برای زمانی طراحی شدهاند که خلبان به سرعت به ارتفاع پایینتر، که در آن هوا قابل تنفس است، کاهش ارتفاع دهد. اما اگر هواپیما در ارتفاع بالا باقی بماند یا حتی بالاتر برود (طبق شواهد، MH370 تا ارتفاع ۴۰ هزار پایی صعود کرده بود)، این ماسکها بیفایده خواهند بود. در مقابل، کابین خلبان دارای سیستم اکسیژن جداگانه با ظرفیت بسیار بیشتری است که به او اجازه میدهد برای ساعتها زنده بماند.
پس از این اقدام، هواپیما روی خلبان خودکار در مسیری از پیش تعیینشده به سمت جنوب اقیانوس هند قرار داده شده و تا آخرین قطرهی سوخت به پرواز ادامه داده است.
مظنون اصلی: کاپیتان زهاری احمد شاه کیست؟
تنها دو نفر در آن پرواز دانش، مهارت و دسترسی لازم برای اجرای چنین نقشهی پیچیدهای را داشتند: کاپیتان زهاری و افسر اول فارق. فارق، جوانی با آیندهای درخشان بود و هیچ مدرکی دال بر انگیزه او برای چنین کاری یافت نشد. به همین دلیل، تحقیقات بر کاپیتان زهاری متمرکز شد.
گزارشهای اولیه پلیس مالزی او را فردی بینقص و خلبانی نمونه توصیف میکردند، اما تحقیقات بیشتر، تصویری پیچیدهتر را آشکار کرد. زهاری در ماههای منتهی به پرواز، از همسرش جدا شده بود و به تنهایی زندگی میکرد. او همچنین درگیر یک رابطهی عاطفی پیچیده و به گفتهی برخی، «عجیب» با زنی متأهل بود.
بازیابی دادههای پاکشده، یک مسیر پرواز شبیهسازیشده را پیدا کرد که با مسیر واقعی MH370 مطابقت داشت
شخصیت او نیز لایههای متفاوتی داشت. او فردی فعال در رسانههای اجتماعی بود و حتی یک کانال یوتیوب داشت که در آن ویدیوهای آموزشی برای تعمیرات خانگی منتشر میکرد. این تصویر از مردی اجتماعی و اهل فن، با سکوت مطلق او در ساعات پایانی پرواز در تضاد بود. مردی که عادت به اشتراکگذاری داشت، هیچ پیام، نامه یا ویدیوی خداحافظی از خود به جای نگذاشت.
اما شاید کلیدیترین ویژگی شخصیتی او، که توسط روزنامهنگار تحقیقی ویلیام لنگویش توصیف شده، همان چیزی بود که اجرای نقشهاش را ممکن میساخت. کاپیتان زهاری به عنوان فردی بسیار دقیق و وسواسی شناخته میشد که دوست داشت از تمام جزئیات سر در بیاورد. با چنین شخصیتی، کاملاً عادی بود که از افسر اول خود بخواهد کابین را برای بررسی یک مسئله جزئی ترک کند. یک دستور ساده مانند «برو عقب و فلان چیز را چک کن» از سوی کاپیتانی باتجربه، هیچ شکی را به دل خلبان جوانی مانند فارق راه نمیداد. این حرکت ساده به کاپیتان زهاری اجازه میداد تا در کابین تنها بماند، در را قفل کند و کنترل کامل هواپیما را بدون هیچ درگیری، به دست بگیرد.
اما تکاندهندهترین مدرک از کامپیوتر خانگی او به دست آمد. زهاری شبیهساز پرواز بسیار پیشرفته در خانه داشت و علاقهمند به پروازهای مجازی بود. پلیس فدرال آمریکا با بازیابی دادههای پاکشده از هارد دیسک او، یک مسیر پرواز شبیهسازیشده را پیدا کرد که به طرز وحشتناکی با مسیر واقعی MH370 مطابقت داشت: پروازی از کوالالامپور که با چرخشی به سمت جنوب، در اعماق اقیانوس هند به پایان میرسید. این تنها پرواز شبیهسازیشدهای بود که در آن زهاری از نقطه برخاستن تا فرود کامل پرواز نکرده بود، گویی تنها به دنبال محاسبهی نقطهی پایانی براساس میزان سوخت بوده است.
علاوه بر این، مسیر چرخش هواپیما شامل یک پرواز گذرا از کنار جزیرهی «پنانگ»، زادگاه کاپیتان زهاری، بود. بسیاری این را نوعی «خداحافظی» نمادین از سوی او میدانند. اگرچه اینها شواهد قطعی نیستند، اما در کنار هم، تصویری بسیار مشکوک از وضعیت روحی و نیت احتمالی خلبان پرواز ارائه میدهند.
جستجویی به وسعت یک اقیانوس و تکههایی از حقیقت
پس از مشخص شدن قوس هفتم بهعنوان محتملترین محل سقوط، یکی از گستردهترین و پرهزینهترین عملیاتهای جستجوی تاریخ هوانوردی، به رهبری استرالیا، آغاز شد. برای بیش از دو سال، کشتیها و زیردریاییهای بدون سرنشین، مساحتی بالغبر ۱۲۰ هزار کیلومتر مربع از کف اقیانوس را نقشهبرداری و جستجو کردند. اما هیچ اثری از هواپیما یافت نشد.
امیدها برای یافتن لاشه در حال رنگ باختن بود تا اینکه در ژوئیه ۲۰۱۵، بیش از یک سال پس از حادثه، قطعهای از بال هواپیما به نام «فلاپرون» در سواحل جزیره ریونیون در نزدیکی ماداگاسکار پیدا شد. شماره سریال روی این قطعه تأیید کرد که متعلق به MH370 است. این اولین مدرک فیزیکی بود که نشان میداد هواپیما واقعاً در اقیانوس هند سقوط کرده و متلاشی شده است.
در ماههای بعد، دهها قطعه دیگر، که توسط جریانهای اقیانوسی حمل شده بودند، در سواحل موزامبیک، آفریقای جنوبی و ماداگاسکار پیدا شدند. بسیاری از این اکتشافات توسط یک وکیل و ماجراجوی آمریکایی به نام بلین گیبسون انجام شد که زندگی خود را وقف یافتن بقایای هواپیما کرده بود. این قطعات، هرچند کوچک، پایانی تلخ بر امید خانوادههایی بود که هنوز تصور میکردند ممکن است هواپیما در جایی مخفیانه فرود آمده باشد.
نظریههای توطئه پرواز MH370
ماهیت بیسابقهی ناپدیدشدن پرواز MH370، همراهبا پنهانکاریهای اولیهی دولت مالزی، بازاری داغ برای شایعات و تئوریهای توطئه به راه انداخت. در ادامه، برخی از برجستهترین تئوریهایی را که برای توضیح این معمای پررمزوراز مطرح شدهاند، با هم مرور میکنیم که گاهی از سناریوی فیلمهای هالیوودی هم عجیبتر و دراماتیکترند.
۱. عملیات سایبری سیا: هک از راه دور؟
یکی از اولین و پرطرفدارترین تئوریها، انگشت اتهام را به سوی آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) نشانه میرود و میگوید که هواپیما قربانی یک «ربایش سایبری» شده است.
براساس این نظریه، پس از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر، شرکت بوئینگ با همکاری شرکت هانیول، یک قابلیت امنیتی ویژه به نام «خلبان خودکار غیرقابل وقفه» (Honeywell Uninterruptible Autopilot) را در هواپیماهای خود نصب کرده است که به آژانسهای امنیتی اجازه میدهد در مواقع بحرانی مانند هواپیماربایی، کنترل کامل هواپیما را از کابین خلبان گرفته و آن را از راه دور هدایت کنند.
طرفداران این تئوری معتقدند سیا به دلیلی نامشخص، این سیستم را فعال کرده و پرواز MH370 را به سمت «دیگو گارسیا» منحرف کرده است؛ یک جزیرهی مرجانی کوچک و دورافتاده در اقیانوس هند که یکی از مهمترین و سریترین پایگاههای نظامی آمریکا در جهان به شمار میرود. اینکه چرا باید چنین کاری انجام شود، همچنان سوالی بیپاسخ است.
۲. پرواز MH370 در نقش MH17: یک سناریوی هالیوودی
داستان از اینجا عجیبتر و پیچیدهتر میشود. این تئوری باورنکردنی، سرنوشت پرواز MH370 را به فاجعهای دیگر، یعنی سرنگونی پرواز MH17 بر فراز اوکراین، گره میزند.
سناریوی این تئوری به این شکل است:
۱. پرواز MH370 ربوده شده و در همان پایگاه نظامی دیگو گارسیا فرود آمده است.
۲. تمام مسافران کشته شده و اجساد آنها در سردخانههایی نگهداری شدهاند.
۳. چهار ماه بعد، همان هواپیما با هویتی جدید (پرواز MH17) و در حالی که اجساد مسافران قبلی در آن قرار داشت، به آسمان اوکراین فرستاده شد.
۴. درنهایت، هواپیما به طور عمدی سرنگون شد تا روسیه مقصر این فاجعه شناخته شود و یک بحران ژئوپلیتیکی بزرگ کلید بخورد.
چیزی که به این تئوری دامن زد، گزارشهای تأییدنشدهای از سوی جداییطلبان اوکراینی بود. آنها ادعا میکردند اجسادی که در محل سقوط MH17 پیدا کردهاند، «تازه» به نظر نمیرسیدند و انگار مدتها از مرگشان گذشته بود.
۳. جنگ تکنولوژی و کارمندان گمشده
در میان مسافران این پرواز، نام ۲۰ کارمند شرکت آمریکایی «فریاسکیل سمیکانداکتور» (Freescale Semiconductor) به چشم میخورد. این شرکت، بازیگر مهمی در حوزهی فناوریهای دفاعی و جنگ الکترونیک بود و حتی شایعه شده بود که در برنامهی جاسوسی و نظارتی PRISM با دولت ایالات متحده همکاری داشته است.
از آنجایی که مقصد پرواز، پکن بود، این نظریه شکل گرفت که شاید این مهندسان در حال انتقال فناوریهای بسیار حساس و محرمانه به چین بودهاند. براساس این تئوری، یک آژانس اطلاعاتی غربی برای جلوگیری از این «نشت اطلاعاتی»، تصمیم گرفت کل هواپیما را از صفحهی روزگار محو کند.
۴. فرار دراماتیک کاپیتان با چتر نجات
این ایده که بیشتر شبیه داستانهای ماجراجویانه است، توسط روزنامهنگاری در کتابی به نام «در جستجوی MH370» مطرح شد. او ادعا کرد که کاپیتان زهاری احمد شاه، پس از کاهش فشار کابین و کشتن تمام مسافران، ارتفاع هواپیما را تا سطح بسیار پایینی کاهش داده، از کابین بیرون پریده و با چتر نجات فرود آمده است. در پایین، قایقی منتظر او بوده که معشوقهاش آن را هدایت میکرده تا با هم فرار کنند. این نظریه البته با یک سوال بزرگ روبروست: کاپیتان زهاری که در آن زمان از همسرش جدا زندگی میکرد، چه نیازی به چنین نقشهی پیچیده و هولناکی برای رسیدن به معشوقهاش داشت؟
۵. مسافران ایرانی و سوءتفاهم اولیه
در روزهای نخست تحقیقات، وقتی مشخص شد دو مسافر ایرانی با گذرنامههای جعلی اتریشی و ایتالیایی در هواپیما حضور دارند، توجه رسانهها و نیروهای امنیتی بهسرعت به سمت آنها جلب شد. اما خیلی زود مشخص شد که این دو جوان، پناهجویانی بودند که قصد داشتند خود را به اروپا برسانند و قربانیانی بیگناه در این تراژدی بودند.
۶. مثلث برمودای آسیایی و بیگانگان فضایی
هرگاه معمایی حلنشدنی باقی میماند، پای نیروهای ماوراءالطبیعه نیز به میان میآید. عدهای معتقد بودند هواپیما وارد یک «پورتال» یا منطقهای شبیه مثلث برمودا در آبهای آسیا شده است. برخی حتی پا را فراتر گذاشته و ادعا کردند که محل ناپدید شدن هواپیما دقیقاً در نقطهی مقابل مثلث برمودا در آن سوی کره زمین قرار دارد؛ ادعایی که با یک بررسی سادهی جغرافیایی رد میشود.
و درنهایت، عجیبترین تئوری: ربوده شدن توسط موجودات فضایی. شاید باورش سخت باشد، اما براساس یک نظرسنجی در آمریکا، حدود ۵ درصد از مردم معتقد بودند که بیگانگان پرواز MH370 را با خود بردهاند!
بازگشت به واقعیت: شواهد چه میگویند؟
تمام این داستانها، در برابر شواهد فیزیکی و دادههای واقعی رنگ میبازند. همانطور که دیدیم، دادههای ماهوارهای شرکت اینمارست که مثل آخرین «پینگ» یا سیگنال حیاتی هواپیما عمل میکردند، مسیر نهایی آن را به سمت جنوب اقیانوس هند نشان میدهند. قطعاتی از لاشهی هواپیما که در سواحل آفریقا پیدا شدهاند نیز این مسیر را تأیید میکنند.
بااینحال، تا زمانی که جعبهی سیاه و بدنهی اصلی هواپیما از اعماق اقیانوس پیدا نشود، این فضای خالی با داستانها و تئوریهای عجیب پر خواهد شد. راز پرواز MH370 همچنان زنده است، نه فقط بهعنوان یک سانحهی هوایی، بلکه به عنوان زخم بازی در تاریخ هوانوردی و یادآوری تلخ از اینکه چطور یک هواپیمای غولپیکر توانست در دنیای مدرن ما، بدون هیچ ردی، ناپدید شود.