درهای بسته صادرات فرهنگی؛ آیا با کمک VODها سریال ایرانی بالاخره جهانی میشود؟
بازار جهانی سریال مدتهاست از انحصار چند کشور خارج شده؛ پلتفرمهای آنلاین قواعد پخش را عوض کردهاند و «زبان» را از سد راه برداشتهاند. پرسشِ امروز این است: آیا میتوان با اتکا به VODها و الگوی «دیجیتالاول»، راهی عملی برای صادرات سریال ایرانی باز کرد؟
سالها ترکیه مسیر اصلی صادرات سریال را در جهان در اختیار داشت، اما حالا نمونهای از ایران هم وارد این رقابت شده است و در شبکههای خارجی پخش میشود؛ گامی که میتواند سرآغاز یک جریان تازه در صنعت سریالسازی کشور باشد.
بازار سریال در دهه اخیر از «تلویزیون خطی» به «پلتفرمهای خواستمحور» (VOD/SVOD/AVOD/FAST) مهاجرت کرده است. در این زمینِ تازه، دروازهبانها نه شبکههای ماهوارهای، که پلتفرمها، اَگرگِیتورها و توزیعکنندگان دیجیتالاند. این تغییر، دو پیام روشن برای ایران دارد:
اول این که دیگر برای دیده شدن لزوماً احتیاجی به گذر از سدِ شبکههای منطقهای نداریم؛ دروازههای دیجیتال کوتاهتر و متکثرتر هستند.
دوم این که کیفیت، قابلیت بومیسازی (دوبله/زیرنویس) و استاندارد فنی، بیش از هر زمان دیگر تعیینکننده شدهاند.
نمونهی تازهای که این روزها خبرش دستبهدست میشود؛ انتشار یک سریال ایرانی روی یک پلتفرم بزرگ آمریکای لاتین یعنی Claro نشان میدهد «صادرات سریال ایرانی» دیگر یک رویای دور از دسترس نیست؛ بهشرط آن که قواعد بازی جهانی را بلد باشیم. اما این موضوع چرا تا امروز دشوار بود؟
موانع پیشین برای رسیدن به بازار جهانی
صنعت سریال ایران با وجود استعداد انسانی و تجربه ساخت، در «زنجیرهی صادرات» چند گره قدیمی داشته است:
۱. حقوق و مجوزها (Chain of Title): نبود قراردادهای استاندارد جهانی با بازیگران، نویسندگان، آهنگسازان و سرمایهگذاران؛ مشکل مالکیت موسیقی و آرشیو.
۲. نسخهی بینالمللی (International Cut): اپیزودهای ۸۰–۹۰ دقیقهای، ریتم روایی داخلی و ارجاعات فرهنگی، برای بازار جهانی طولانی و کند تلقی میشود.
۳. استاندارد فنی و تحویل (Deliverables): نیاز به نسخه 4K/HD تمیز، M&E (موسیقیوافکتها بدون دیالوگ)، 5.1، QC حرفهای، پوستر و تریلر بینالمللی، متادیتای چندزبانه و…
۴. تحریمها و پرداختها: مسیرهای دریافت حقلیسانس و تسویه با اَگرگِیتورها پیچیده بوده؛ قراردادها گاه با واسطههای ثالث منعقد میشده است.
۵. بازاریابی و فروش خارجی: دفتر فروش بینالملل منسجم نداشتهایم؛ حضورمان در بازارهایی مثل MIPCOM، Series Mania، NATPE یا Content Americas گهگاهی و پراکنده بوده است.
وقتی از «صادرات فرهنگی» حرف میزنیم، ناخودآگاه یاد پردههای بزرگ، استودیوهای ثروتمند و شبکههای تلویزیونی جهانی میافتیم. اما جهان سریال دیگر از همان مسیرهای قدیمی عبور نمیکند؛ نه از شبکههای کابلی آمریکایی میگذرد و نه از آنتن تلویزیونهای ملی.
در هفت-هشت سال اخیر، ویاودیها (VOD) و شبکههای خصوصی، توزیع محتوا را به استاندارد دیگری رساندند که گاهی بیشتر از بودجه آنچنانی اثر میارزد؛ کاری که برخی VODها برای سریالهای خود میکنند در نهایت سریالهایشان شکست میخورد.
برای کشوری مثل ایران که سالها بهدلیل مسیرهای سنتی پخش و محدودیتهای بینالمللی از بازار جهانی دور مانده این تغییر، یک «راه میانبُر» است؛ راهی که اگر درست طی شود، میتواند اولین نسلِ سریالهای ایرانیِ واقعاً فرامرزی را بسازد.
چرا «الان» فرصتی کمنظیر رخ داده است؟
واقعیت این است که امروزه چند روند همزمان کنار هم قرار گرفتهاند: اول، عادت تماشای سریال در سراسر جهان از تلویزیون خطی به استریم مهاجرت کرده و بینندهٔ جهانی نسبت به زبانهای مختلف «بیتعصب» شده است. امروز دوز زبانهای غیرانگلیسی در سکوهای بزرگ، رکورد میزند؛ کرهجنوبی، اسپانیا، ترکیه، اسکاندیناوی و کشورهای آمریکای لاتین نمونههای روشناند.
دوم، مخاطب تشنهٔ روایت قشنگ و سریال جذاب از دل ایران است و حاضر است برای تجربهٔ «باکیفیت و قانونی» هزینه کند و فرهنگ خرید فایل را پیدا کرده است.
سوم، صنعت سریالسازی داخلی —با همهٔ ضعفها— در روایتگری ژانری (ملودرام/جنایی/رئالدرام) پختهتر شده؛ آثاری مثل «زخم کاری» و «پوست شیر» نشان دادند که ساختار قسمتمحور، گرهافکنی و ریتم روایت، وقتی جدی گرفته شوند، حتی در بازار داخلی هم تجربهٔ «نشستن روی لبهصندلی» (حالتی که سریال هیجانانگیز را میبینید) خلق میکنند؛ تجربهای که در مقیاس جهانی یک «ارز قابل تبدیل» است.
VODها میتوانند «کاتالیزور» باشند
پلتفرمهای داخلی (فیلیمو، نماوا، فیلمنت و…) از سه جهت میتوانند قفل صادرات را باز کنند:
۱. تضمین کیفیت و سرمایهگذاری مستمر: وقتی پلتفرم سفارشدهندهی اصلی است، میتواند از ابتدا استانداردهای بینالمللی تصویر/صدا/قرارداد را به متن تولید تزریق کند.
۲. نسخهسازی و بومیسازی: VODها بهطور طبیعی با زنجیرهی دوبله، زیرنویس، پوسترینگ، تیزر، سوشال و انتشار چندسکویی آشنا هستند؛ ساخت «Export Cut» (اپیزودهای ۴۵–۵۵ دقیقهای) و تحویل متادیتای چندزبانه برایشان قابل اجراست.
۳. کانال فروش و همسرمایهگذاری خارجی: پلتفرمهای داخلی اگر تیم بینالملل و قراردادهای «پیشفروش منطقهای» بسازند، میتوانند از هزینه تولید بکاهند و ریسک را تقسیم کنند — همان کاری که ترکیه از ۱۵ سال پیش کرد.
حتی آمریکای لاتین هم گوش میدهد
بازار آمریکای لاتین سالها قلمروی سریالهای ترکی بود؛ دوبله اسپانیایی/پرتغالی، ملودرام خانوادگی و تریلرهای جنایی با داستانهای ساده اما پرتعلیق، آن بازار را گرفته است. خبرِ حضور یک سریال ایرانی در پلتفرمی با میلیونها کاربر در همین منطقه نشان میدهد اگر ژانر درست، طول اپیزود استاندارد، و کیفیت فنی قابل اعتماد داشته باشیم، راه باز است. این «موفقیت موردی» نباید بیشازحد بزرگنمایی شود، اما میتواند اولین خطِ یک نقشه راه باشد.
ترکیه با ایجاد «دفترهای فروش بینالملل» درون شبکهها و تهیهکنندگان، پکیج کامل تحویل (مواد فنی + حقوق روشن + تیزرهای بازار) را ساخت و با استمرار تولید، «کالا» برای عرضه داشت.
کره جنوبی ابتدا با موسیقی پاپ و برنامههای تلویزیونی وارد شد، بعد با حمایت دولت و پلتفرمهای بومی، سریالهای ژانری (Thriller/Sci-Fi/Legal/Medical) با ساختار جهانی تولید کرد. نتیجه؟ ورود به نتفلیکس و شکلگیری جریان جدی K-Drama.
چه چیزی «جهانیشدن» را ممکن یا ناممکن میکند؟
جهانیشدن، قبل از آن که داستانِ «بودجهٔ عظیم» باشد، داستانِ «استاندارد» است. از چشم خریدار خارجی، یک سریال تا وقتی «تحویلپذیر» نباشد اصلاً وجود خارجی ندارد. تحویلپذیر یعنی چه؟
یعنی زنجیرهٔ روشن مالکیت (Chain of Title)؛ پاکسازی کامل حقوق موسیقی و تصاویر آرشیوی؛ یک بستهٔ فنی استاندارد شامل پوستر و کیآرت جهانی، تریلر کوتاه با زیرنویس انگلیسی و مهمتر از همه بومیسازی حرفهای: زیرنویس دقیق انگلیسی (و در قدم دوم عربی/ترکی)، دوبلهٔ باکیفیت اگر لازم است، و همچنین دیتاپک مارکتینگ (مثل لوگلاین، سیناپس، بیوگرافی سازندگان، فوتیج پشتصحنه). اینها هزینهاند، اما «هزینهٔ صادرات»اند که بدون آنها فروش اصلاً صورت نمیگیرد.
قرار نیست با نتفلیکس رقابت کنیم؛ قرار است وسط بازی باشیم
یک سوءتفاهم قدیمی میگوید «تا بودجهمان مثل نتفلیکس نباشد، جهانی نمیشویم». تجربهٔ بازار درست برعکس است: هویتِ یکتا + استاندارد فنی + مارکتینگ درست، فرمول موفقیت است. نمونههای غیرانگلیسی فراوانی وجود دارند که با بودجههای متوسط اما شخصیت، فضا و روایت بومی، جهانی شدند.
علی سرتیپی هم در گفتوگو با زومیت بر همین نکته تأکید کرده بود که «رقابتپذیری» با پلتفرمهای بزرگ به معنای «همسطح شدن بودجه» نیست؛ معنایش این است که روی میز جهانی بنشینیم و برای سهم خود بجنگیم؛ البته با محصول استاندارد، بستهٔ فروش حرفهای و انتخاب قلمروهای درست.
در هیچ بازار بالغی اینطور نیست که بگویند «چون نتفلیکس هست، بقیه کنار بروند»؛ دهها پلتفرم و دهها تأمینکنندهٔ متوسط و کوچک با انتخابهای هوشمندانه در حال فروشاند.
نقش سیاستگذاری: از «مانع» به «همراه»
اگر قرار است ویاودیهای ایرانی نقش لوکوموتیو صادرات سریال را بازی کنند، سیاستگذار باید از «مجوزدهندهٔ صرف» به «تسهیلگر صادرات» تغییر نقش بدهد؛ کاری که از ساترای فعلی دور از ذهن بهنظر میرسد.
سیاستگذار باید راهنمای استاندارد تحویل بینالمللی منتشر کند؛ مسیرهای رسمی تسویهٔ درآمد ارزی را تعریف کند و برای پاکسازی حقوق و حل اختلافات، هیئتهای داوری تخصصی مدیا تشکیل دهد و برای حضور در مارکتها، حمایت هدفمند (نه رانت) بگذارد. هر جای دیگری که این تغییر نقش اتفاق افتاده، صادرات محتوای بومی چند برابر شده است.
پنجرهای که باید از آن پرید
سریال ایرانی برای جهانیشدن، نیاز به معجزه ندارد؛ نیاز به «تصمیم» دارد. تصمیم برای استاندارد، حقوق شفاف، بومیسازی حرفهای و مارکتینگ بینالمللی. ویاودیها میتوانند این تصمیم را عملی کنند، چون ذاتاً «دروازهٔ دیجیتال» دارند و میتوانند از مسیر همکاریهای منطقهای، اولین فروشهای واقعی را محقق کنند.
رقابت با نتفلیکس یعنی حضور در بازی، نه همقد شدن با آن. اگر یک، دو عنوانِ ایرانی با بستهٔ حرفهای وارد بازار شوند و در قلمروهای محدود، درست دیده شوند «اثر نمایشی» ایجاد میشود: اعتماد خریدار خارجی بالا میرود، بودجههای مشترک محتمل میشود، و مسیرِ صادرات از «استثنا» به «روال» تبدیل میشود.
درباره سریالهایی مثل «پوست شیر» و امثال آن باید همینقدر ساده فکر کرد: قصهای قابلهمذاتپنداری، ریتم درست، کیفیت فنی قابلدفاع، و یک بسته ارائه بینالمللی. باقیِ ماجرا بازیِ پیگیرانهٔ فروش است — یک بازی که بالاخره باید شروعش کنیم.