کانتینرهایی با طرح پرچم آمریکا و چین با بک‌گراند پرچم‌ها

رؤیای بازگشت صنعت به آمریکا؛ آیا دوران «ساخت چین» به سر آمده است؟

سه‌شنبه 2 اردیبهشت 1404 - 13:30مطالعه 18 دقیقه
دیوارهای تعرفه و بازگشت کارخانه‌ها به داخل خاک ایالات متحده؛ آیا آمریکا می‌تواند چین را از تخت پادشاهی تولید پایین بکشد؟
تبلیغات

بخشی از رؤیای آمریکایی، بازگرداندن شرکت‌های تولیدی بیشتر به آمریکا است؛ پس چرا شرکت‌های آمریکایی ترجیح می‌دهند محصولاتشان را در چین تولید کنند؟ مدتی پیش تیم کوک در پاسخ به این پرسش که چرا محصولات اپل همچنان در چین تولید می‌شوند، به نکاتی فراتر از هزینه‌ی نیروی کار اشاره کرد و گفت:

وقتی از نیروی کار ارزان صحبت می‌کنند، نمی‌دانم کدام چین را می‌گویند! سال‌ها است که دیگر چین منبع نیروی کار ارزان نیست. چیزی که باعث می‌شود شرکت‌ها ترجیح دهند محصولاتشان را در این کشور تولید کنند، مهارت، نرخ نیروی کار ماهر در یک مکان و نوع مهارت‌ها است. در آمریکا اگر بخواهید جلسه‌ای از مهندسان ابزارسازی تشکیل دهید، مطمئن نیستم بتوانیم یک اتاق را پر کنیم. در چین اما می‌توانید چندین زمین فوتبال را از این متخصصان (که مهارت فوق‌العاده عمیقی هم دارند) پر کنید.

تیم کوک در ادامه‌ی صحبت‌های خود توضیح داده بود که برای مثال محصولات اپل به ابزارسازی بسیار دقیق و پیشرفته‌ای نیاز دارند و نیروی کار متخصص چین «در سطح جهانی با مواد کار می‌کند».

درحالی‌که برخی بازوهای تأمینی اپل احتمال راه‌اندازی خطوط تولیدی در ایالات‌‌ متحده را بررسی می‌کنند، درست چند روز قبل از اعلام تعرفه‌های ترامپ این شرکت چندین هواپیمای باری را اجاره کرد تا آیفون‌های از قبل تولیدشده را از هند به آمریکا بیاورند.

این شرکت حتی از مقامات فرودگاه هند خواسته بود زمان ترخیص گمرکی در فرودگاه چنای را از ۳۰ ساعت به ۶ ساعت کاهش دهند تا آخرین پروازها بتوانند به‌موقع خارج شوند. البته هند تنها کشور مبدأ هواپیماهای باری آمریکا نبود و علاوه‌بر اپل شرکت‌های دیگری هم تلاش کردند در فرصت کوتاه باقی‌مانده، محصولاتشان را به داخل کشور هدایت کند.

همه‌ی شواهد حاکی از آن‌اند که تغییرات جاری سیاست‌های آمریکا برای داخلی کردن تولید، از نگاه شرکت‌ها مثبت تلقی نمی‌شود، هرچند مجبور باشند به قوانین تصویب‌شده تن دهند و هزینه‌ی بالایی برای آن بپردازند. آیا آمریکا نهایتاً با اعمال محدودیت‌‌های وارداتی می‌تواند جایگاه فعلی چین در بخش تولید را تصاحب کند؟

عوامل تأثیرگذار بر خروج شرکت‌های آمریکایی از چین

طی شش سال گذشته برخی شرکت‌های آمریکایی قویاً سعی کرده‌اند تا فعالیت‌های تولیدی خود را از چین خارج کنند.

طبق گزارش سال ۲۰۲۳ گروه مشاوره بوستون (BCG)  سهم چین در تأمین کالاهای وارداتی آمریکا (پس از تعدیل تورم) بین سال‌های ۲۰۱۸ تا ۲۰۲۲ حدود ۱۰ درصد کاهش‌ یافته بود، درحالی‌که نرخ واردات این کشور از مکزیک ۱۸ درصد، از هند ۴۴ درصد و از ده کشور عضو انجمن ملل جنوب شرق آسیا ۶۵ درصد افزایش داشت.

تورم دستمزد یا افزایش هزینه‌های نیروی کار، عامل اولیه برای روی گرداندن شرکت‌ها از چین بود و دقیقاً به همین دلیل صنایع کاربر و حساس به هزینه مانند نساجی، از اواسط دهه‌ی ۲۰۱۰ به کشورهایی مانند ویتنام و بنگلادش انتقال یافته‌اند.

اما مجموعه عوامل دیگری نیز به شرکت‌های آمریکایی این سیگنال را می‌دادند که «ساعات میهمانی» در چین تمام شده است:

جریان انتقال کارخانه‌های تولیدی آمریکا به داخل خاک این کشور از ۶ سال پیش آغاز شد

سال ۲۰۱۸، عوامل ژئوپلیتیک با وضع تعرفه‌های رئیس‌جمهور ترامپ بر تقریباً تمام صادرات چین تشدید شد. سپس در سال ۲۰۲۰، همه‌گیری کووید ۱۹ ضعف‌های اساسی در زنجیره تأمین جهانی را آشکار کرد، زیرا کارخانه‌ها تعطیل و بنادر بسته شدند، شبکه‌های لجستیکی کالاهای حیاتی مانند تجهیزات پزشکی و کالاهای مصرفی ضروری مختل شدند و هزینه‌های حمل‌ونقل به دلیل تقاضای بالا افزایش یافت (هزینه‌ی حمل یک کانتینر از چین به ساحل غربی آمریکا در ۹ ماه اول سال ۲۰۲۱ ده برابر افزایش یافت و از حدود ۲ هزار دلار به بیش از ۲۰ هزار دلار رسید).

پس از آن، در سال ۲۰۲۲، درگیری روسیه و اوکراین باعث شد قیمت کالاهایی مانند نفت، گاز و غلات که چین از روسیه وارد می‌کرد، افزایش یابد و این امر باعث نوسان در هزینه‌های تولید داخلی آن شد.

علاوه بر این، نقض‌های امنیتی فزاینده، از جمله ارسال بالن‌های جاسوسی چین به قلمرو آمریکا در سال ۲۰۲۳ و هک‌کردن ارائه‌دهندگان اصلی مخابراتی در سال ۲۰۲۴، تنش‌های ژئوپلیتیکی را افزایش داد. البته باید به این مجموعه، چالش چین و هنگ‌کنگ را هم اضافه کنیم:

آمریکا از طرفی تایوان را بخشی از زنجیره‌ی جزایر متحدان خود می‌داند (به‌همراه ژاپن، کره جنوبی و فیلیپین) و از طرفی پای منافع مالی این کشور هم در میان است؛ زیرا تایوان به‌عنوان تولیدکننده اصلی تراشه‌های نیمه‌هادی و تجهیزات سخت‌افزاری IT شرکت‌های آمریکایی مانند انویدیا، کوالکام و اپل شناخته می‌شود.

شرکت‌های زیادی در زمینه‌ی کاهش ریسک‌های تولیدی خود تلاش کردند زنجیره‌ی تأمینشان را به مناطق باثبات‌تر آسیا و مکزیک و آمریکای مرکزی انتقال دهند. اما چین از مزایایی بهره می‌برد که مهم‌ترین بازیگران بازار نمی‌توانند آن‌ها نادیده بگیرند.

اقتصاد های‌تک به‌تنهایی جایگزین صنعت نمی‌شود

ایالات متحده به‌درستی تمرکز خود را روی اقتصاد مبتنی بر دانش، خدمات دیجیتال و فناوری پیشرفته گذاشته، اما این تمرکز باعث شده در بسیاری از حوزه‌های تولیدی دانش عملی و توان اجرایی را از دست بدهد. تولید، فقط نصب ماشین‌آلات نیست؛ بلکه ترکیبی است از مهارت، آزمون‌وخطا و تجربه‌ی تاریخی: چیزی که آمریکا در آن، برخلاف چین یا آلمان، کاستی‌هایی دارد.

حتی اگر کارخانه‌ای پیشرفته با هوش مصنوعی ساخته شود، همچنان به هزاران قطعه، تأمین‌کننده و مهارت انسانی نیاز خواهد داشت و این چیزی نیست که در کوتاه‌مدت با سرمایه‌گذاری صرفاً فناورانه حل شود.

آمریکا با وجود تمرکز بر اقتصاد دیجیتال، در زمینه‌ی مهارت‌ها و تجربه‌های تولیدی از چین و آلمان عقب مانده است

در مقابل بیایید نگاهی به مرکز بزرگ تحقیقاتی هواوی بیندازیم: این مجموعه در کمتر از سه سال ساخته شده است و ۱۰۴ ساختمان با طراحی‌های منحصربه‌فرد را در بر می‌گیرد. چمن‌های مرتب، قطار تک‌ریلی شبیه دیزنی، آزمایشگاه‌هایی برای ۳۵ هزار دانشمند و مهندس، صد کافه و انواع امکانات رفاهی برای جذب بهترین متخصصان چینی و خارجی.

توسعه‌ی این مرکز در واقع پاسخ هواوی به تحریم‌های آمریکا بود که از سال ۲۰۱۹ صادرات تکنولوژی‌های آمریکایی مانند نیمه‌هادی‌ها را به این شرکت محدود کرد. البته تحریم‌ها خسارت زیادی به هواوی زد، اما با کمک دولت چین، این شرکت با نوآوری راه خود را بازیافت.

با وجود تحریم‌های بلندمدت آمریکا، سود خالص هواوی در سال ۲۰۲۴ بیش از دوبرابر شد

سال گذشته، هواوی با معرفی گوشی‌های سری میت ۶۰ با تراشه‌های پیشرفته، با وجود تحریم‌های آمریکا، دنیا را به شگفتی واداشت. بعد از آن، اولین گوشی سه‌تایی تاشوی جهان را معرفی کرد و سیستم‌عامل موبایل خودش به نام هارمونی را برای رقابت با اپل و گوگل به‌کار گرفت.

هواوی حالا در زمینه فناوری هوش مصنوعی برای خودروهای برقی، خودروهای خودران و حتی تجهیزات معدنی خودکار فعالیت می‌کند. مدیران هواوی می‌گویند فقط در سال ۲۰۲۴، صدهزار شارژر سریع برای خودروهای برقی در سراسر چین نصب کرده‌اند.

در مقایسه، کنگره آمریکا در سال ۲۰۲۱ مبلغ ۷٫۵ میلیارد دلار به توسعه‌ی شبکه‌ی ایستگاه‌های شارژ اختصاص داد، اما تا ماه نوامبر فقط ۲۱۴ شارژر در ۱۲ ایالت راه‌اندازی شده بود.

درست زمانی‌ که ترامپ بیشتر تمرکز خود را روی سیاست‌های نمایشی، نبردهای سیاسی داخلی و مقابله‌های کوتاه‌مدت گذاشته است، چین کارخانه‌هایش را با هوش مصنوعی متحول می‌کند تا از تمامی رقبا جلو بزند.

استراتژی «روز آزادی» ترامپ، افزایش تعرفه‌ها و تضعیف نهادهای علمی ملی است که نوآوری آمریکا را پیش می‌برند. در مقابل، استراتژی چین افتتاح مراکز تحقیقاتی بیشتر و تمرکز بر نوآوری مبتنی بر هوش مصنوعی است تا برای همیشه از مشکل تهدیداتی مثل تعرفه‌های ترامپ راحت شود.

به گزارش وال‌استریت ژورنال سود خالص هواوی در سال گذشته بیش از دوبرابر شده که بازگشتی چشمگیر با سخت‌افزارهای جدید و تراشه‌های خودساخته است. از طرف دیگر، سناتور جمهوری‌خواه جاش هاولی اخیراً گفته بود: «فکر نمی‌کنم چینی‌ها بتوانند خودشان نوآوری کنند، اما اگر ما فناوری‌هایمان را با آن‌ها به اشتراک بگذاریم، این کار را می‌کنند.»

در مقابل تحلیلگران سیلیکون‌ولی می‌گویند مشکل هر دو حزب آمریکا این است که در زمینه‌ی شعارها و اهداف خود آن‌طور که باید تحقیق نمی‌کنند.

دولتمردان فکر می‌کنند راه امن سیاسی، کوبیدن چین، شعاردادن «آمریکا، آمریکا، آمریکا» و تکرار این کلیشه است که دموکراسی‌ها همیشه از دیکتاتوری‌ها جلو می‌زنند؛ اما این‌طور نیست.

تعرفه‌ها در چه شرایطی صنایع آمریکا را تقویت می‌کنند؟

تعرفه‌های ترامپ در دور قبلی ریاست‌جمهوری او می‌توانست پاسخی به رفتار گذشته‌‌ی چین دیده شود: چین سال‌ها محصولات و خدمات آمریکایی را محدود می‌کرد، مثلاً اجازه استفاده از کارت‌های اعتباری آمریکایی را نمی‌داد تا اینکه پلتفرم‌های پرداخت خودش کاملاً بازار را قبضه کردند و حالا تقریباً همه‌ی مردم این کشور پرداخت‌هایشان را با برنامه‌های موبایل انجام می‌دهند.

همین حالا اگر بخواهید در برخی فروشگاه‌های ایستگاه راه‌آهن از ویزا کارت استفاده کنید، مسئولین به شما می‌گویند که باید کارت اعتباری‌تان را به اپلیکیشن‌هایی مثل علی‌پی یا وی‌چت‌پی که بیش از ۹۰ درصد بازار را در دست دارند، متصل کنید.

تعرفه‌های هدفمند بیشتر بر چین و محصولات چینی که از طریق مکزیک و ویتنام وارد آمریکا می‌شوند، در صورتی به اقتصاد این کشور کمک می‌کنند که به‌عنوان بخشی از یک استراتژی بزرگ‌تر برنامه‌ریزی شده باشند. اما این ایده که با کشیدن دیوار محافظتی دور یک صنعت یا کل اقتصاد، ناگهان کارخانه‌های آمریکایی رشد می‌کنند و همان محصولات را با همان قیمت و بدون فشار بر مصرف‌کنندگان آمریکایی تولید می‌کنند، تفکری تخیلی و دور از واقعیت است.

آمریکا با دیوار کشیدن دور صنایع خود و بدون فشار قیمتی بر مصرف‌کننده نمی‌تواند نرخ تولید را افزایش دهد

امروزه تقریباً هر محصول پیچیده از خودرو تا آیفون تا واکسن‌های mRNA، توسط زنجیره‌های تولید جهانی پیچیده و بزرگ ساخته می‌شود و به همین دلیل است که این محصولات مرتباً بهتر و ارزان‌تر می‌شوند. البته برای محافظت از صنعت فولاد که یک کالای اساسی به شمار می‌رود، تعرفه‌ها شاید سریع جواب دهند.

اما اگر از صنعت خودرو محافظت می‌کنید و فکر می‌کنید فقط یک دیوار تعرفه‌ای کافی است، اصلاً با روند تولید خودرو آشنا نیستید. شرکت‌های خودروسازی آمریکایی سال‌ها زمان نیاز دارند تا زنجیره‌های تأمین جهانی را که به آن‌ها وابسته‌اند، جایگزین کنند و همه‌چیز را در آمریکا بسازند. حتی تسلا هم مجبور است برخی قطعات را وارد کند.

به علاوه این تصور رایج که چین صرفاً با تقلب به سلطه‌ی تولید جهانی رسیده است، واقعیت ندارد: البته چین در بسیاری موارد نوآوری‌های کشورهای پیشرفته را کپی کرد و واردات محصولات را به‌شرط انتقال اجباری فناوری‌ها آزاد گذاشت. اما قدرت امروزی چین علاوه بر قیمت پایین، به تولید سریع‌تر، بهتر، هوشمندتر و به‌طور فزاینده‌ای آمیخته با هوش مصنوعی باز می‌گردد.

نظام استعدادپروری: باشگاه آمادگی چین

یورگ ووتکه، رئیس سابق اتاق بازرگانی اتحادیه اروپا در چین، سیستم تولید و نوآوری چین را «The China Fitness Club» می‌نامد و طرز کار آن را چنین شرح می‌دهد:

چین کار خود را با تأکید بر آموزش علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات (STEM) شروع می‌کند. هر سال حدود ۳٫۵ میلیون فارغ‌التحصیل STEM تربیت می‌کند، تقریباً برابر با کل فارغ‌التحصیلان کاردانی، کارشناسی، ارشد و دکترا در تمام رشته‌های آمریکا.

با این‌ همه فارغ‌التحصیل STEM، چین می‌تواند از استعدادهای بیشتری برای حل مشکلات استفاده کند. کیث برادشر، رئیس دفتر پکن نیویورک‌تایمز، سال گذشته گزارش داد: «چین فقط ۳۹ دانشگاه اختصاصی با برنامه‌های آموزشی برای تربیت مهندسان و محققان صنعت عناصر نادر خاکی دارد، درحالی‌که دانشگاه‌های آمریکا و اروپا در این حوزه فقط چند دوره‌ی پراکنده ارائه کرده‌اند.»

اگرچه بسیاری از مهندسان چینی شاید دانشی در سطح دانشگاه MIT نداشته نباشند، اما بهترین‌هایشان در سطح جهانی مستعدند و تعدادشان هم زیاد است. در کشوری با ۱٫۴ میلیارد نفر، وقتی شما یک استعداد در یک میلیون نفر باشید، ۱۴۰۰ نفر دیگر مثل شما وجود دارند.

درعین‌حال باید به مدارس فنی و حرفه‌ای چین هم توجه کنیم که سالانه ده‌ها هزار برق‌کار، جوشکار، نجار، مکانیک و لوله‌کش تربیت می‌کنند. بنابراین وقتی کسی ایده جدیدی دارد و می‌خواهد کارخانه‌ای بسازد، خیلی سریع این کار انجام می‌شود. دکمه‌ای صورتی و خال‌خالی می‌خواهید که سرود ملی چین را برعکس بخواند؟ فردا برایتان آماده است و به سرعت هم تحویل داده می‌شود.

بیش از ۵۵۰ شهر چین با قطارهای پرسرعتی متصل هستند که در مقایسه با آن‌ها، قطار آسلای آمریکا مثل پست اسبی قدیمی حرکت می‌کند.

چین فقط ۳۹ دانشگاه اختصاصی با برنامه‌های آموزشی برای تربیت مهندسان و محققان صنعت عناصر نادر خاکی دارد

وقتی همه‌چیز را دیجیتالی و به هم متصل می‌کنید، می‌توانید با تشخیص چهره سریع وارد هتل و از آن خارج شوید. حتی گدایان چین هم کدهای QR دارند و با اسکن موبایل کمک دریافت می‌کنند. همه‌چیز برای سرعت طراحی شده و البته اگر جرم و خطایی مرتکب شوید نیز با وجود دوربین‌های امنیتی فراگیر، فوراً شناسایی و دستگیر می‌شوید.

اگر آمریکا باشگاه آمادگی مشابهی پشت دیوارهای تعرفه‌ای نسازد، فقط تورم و رکود خواهد داشت. با تعرفه نمی‌توان به رفاه رسید، مخصوصاً در آغاز عصر هوش مصنوعی.

پیشرفت چشمگیر چین در هوش مصنوعی و فناوری‌های نوین

 پیشرفت چین در حوزه تکنولوژی حتی در مقایسه با شش ماه پیش نیز چشمگیر است:

از آن زمان تاکنون، نوآوران هوش مصنوعی چین توانایی خود را در توسعه مدل متن‌باز «دیپ‌سیک» با تراشه‌های تخصصی آمریکایی بسیار کمتر نشان دادند. ماه گذشته نیز نخست‌وزیر لی چیانگ در کنگره گفت که دولت چین از «کاربرد گسترده مدل‌های بزرگ هوش مصنوعی» حمایت می‌کند.

یکی از مهندسان جوان خودروسازی که پیش‌ازاین در تسلا کار می‌کرد، به خبرنگار نیویورک‌تایمز می‌گوید:

حالا همه در این زمینه با هم رقابت دارند که چقدر از هوش مصنوعی استفاده می‌کنند. این نرخ برای آن‌ها نوعی افتخار است، همه متعهد شده‌اند که «باید از هوش مصنوعی استفاده کنیم حتی اگر الان ندانیم چطور» حتی اگر در خط ساده‌ی تولید یخچال کار کنید، برایش آماده می‌شوید. تا جایی که حتی کارگران می‌گویند: «باید از هوش مصنوعی استفاده کنیم، چون رئیسم این را خواسته است.»

وقتی یک غول تولیدی مثل چین که از قبل قدرتمند و دیجیتالی است، هوش مصنوعی را به هر گوشه کارش تزریق می‌کند، انگار ماشین تولیدش را با محرکی نیروزا تغذیه می‌کند که می‌تواند هر جنبه از تولید را از طراحی تا آزمایش و ساخت، بهینه‌سازی و تسریع کند.

هان شن لین، یکی از مدیران The Asia Group می‌گوید:

ما نباید از ظهور دیپ‌سیک شگفت‌زده می‌شدیم. با همه این محدودیت‌های سرمایه‌گذاری و عدم تشویق همکاری، ما الان نسبت به پیشرفت‌های فناوری چین کور شده‌ایم. چین در حال تعیین استانداردهای آینده‌ی فناوری بدون نظر آمریکا است و این امر بعدها آمریکا را در موقعیت رقابتی بسیار ضعیفی قرار خواهد داد.

چرا تولیدکنندگان آمریکایی نمی‌توانند از چین دست بکشند؟

در مرحله‌ی بعد درک اینکه چرا چین در زمینه‌ی تکنولوژی آمریکا و بسیاری از شرکت‌های چندملیتی را در چنگ خود دارد، تا حد زیادی به مناطق ویژه اقتصادی این کشور (SEZs) بر می‌گردد که در دهه‌ی ۱۹۸۰ از سوی دولت چین برای جذب سرمایه‌گذاری خارجی، تحریک نوآوری و تسریع رشد صنعتی طراحی شدند.

اولین SEZها با برنامه‌هایی آزمایشی کارشان را شروع کردند، زیرا قبلاً چین اقتصادی «بسته» داشت و دولت تقریباً تمام جنبه‌های تولید، قیمت‌ها و تخصیص منابع را کنترل می‌کرد. درواقع چین خود را از بازار جهانی جدا می‌دانست و کسب‌وکارهای خصوصی و تجارت خارجی‌اش را به شیوه‌های مختلف محدود می‌کرد.

به‌عنوان‌مثال، شهر شنژن قبل از اینکه در سال ۱۹۸۰ به‌عنوان یکی از اولین مناطق ویژه اقتصادی تعیین شود، روستای ماهیگیری کوچکی با ۳۰ هزار نفر جمعیت بود. اما حالا این شهر محل استقرار شرکت‌های فناوری چندملیتی مانند هواوی و تنسنت (سازنده وی‌چت) است و نه‌تنها در فهرست ۱۰ مرکز مالی برتر جهان قرار دارد، بلکه طبق فهرست فوربس به‌عنوان یکی از ۱۰ شهر برتر با بیشترین میلیاردر نیز شناخته می‌شود: شهری که آن را سیلیکون‌ولی چین می‌نامند.

آزمایش شنژن نشان می‌دهد که چه اتفاقی می‌افتد وقتی خوشه‌های متراکمی از تأمین‌کنندگان، زیرساخت‌های لجستیکی (از جمله بزرگراه‌ها، راه‌آهن و بنادر)، کارگران ماهر، سرمایه‌گذاری اقتصادی و مشوق‌های مالیاتی را گرد هم می‌آورید. در واقع، مجمع جهانی اقتصاد تخمین می‌زند که ۹۰ درصد از اجزای کالاهای الکترونیکی جهان در شنژن ساخته می‌شود، از جمله تلفن‌های همراه، تلویزیون‌ها، دستگاه‌های تهویه‌مطبوع و پهپادها.

یکی دیگر از مزیت‌های رقابتی چین، دسترسی این کشور به مواد خام حیاتی (CRMs) مانند کبالت، تیتانیوم، لیتیوم، منیزیم و عناصر نادر خاکی است؛ چه با استخراج مستقیم آن‌ها و چه با واردکردن عناصر از کشورهای دیگر و تصفیه‌ی داخلی آن‌ها. سال ۲۰۲۲، سازمان زمین‌شناسی ایالات متحده فهرستی از ۵۰ کالای معدنی حیاتی برای اقتصاد آمریکا (و امنیت ملی) منتشر کرد و جالب اینکه چین منبع اصلی ۲۶ مورد از این ۵۰ ماده معدنی بود.

یکی از مهم‌ترین مزیت‌های رقابتی چین، دسترسی به مواد خام حیاتی است

مواد خام حیاتی در بخش‌های مختلفی از جمله تولید انرژی، فناوری ارتباطات، حمل‌ونقل و دفاع ملی استفاده می‌شوند و برای بسیاری از محصولات مصرفی و امنیتی، از تلفن‌های همراه و درایوهای کامپیوتری گرفته تا باتری‌های خودروهای الکتریکی و همچنین موشک‌های هدایت‌شونده و مهمات پیشرفته ضروری هستند.

درنتیجه، شرکت‌های آمریکایی در زمینه‌ی تأمین قطعات و تولید محصولات با هزینه کمتر، شدیداً به شرکت‌های چینی وابسته‌اند. برای مثال شرکت بوئینگ اقرار کرد که چین نقش اصلی قطعه‌سازی اغلب هواپیمای تجاری فعلی این شرکت را ایفا می‌کند و در حال حاضر بیش از ۱۰ هزار هواپیمای بوئینگ در سراسر جهان با قطعات و مجموعه‌های ساخته شده در چین پرواز می‌کنند.

شرکت تسلا خودروهایی را که برای بازار آمریکا تولید می‌کند، در خاک این کشور می‌سازد؛ اما بازهم چهل درصد از تأمین‌کنندگان باتری خودروهای الکتریکی تسلا شرکت‌های چینی هستند.

مزایای رقابتی چین: مقیاس، سرعت، کیفیت و یکپارچگی زنجیره تأمین

ترکیب مقیاس عظیم تولید و بهره‌وری بالا، در کنار زنجیره‌های تأمین فوق‌العاده منسجم، اکوسیستم بی‌نظیری را در چین شکل داده است که تکرار آن برای دیگر کشورها بسیار دشوار خواهد بود. چین با سهمی چشمگیر از بازار جهانی، بزرگ‌ترین تولیدکننده محصولات مصرفی در جهان به شمار می‌رود:

در سال ۲۰۱۲ ارزش تولید صنعتی این کشور ۱۶٫۹۸ تریلیون یوان بود، اما این رقم تا سال ۲۰۲۲ به ۳۱٫۳ تریلیون یوان رسید: معادل مجموع تولید ایالات متحده، آلمان و ژاپن. چنین مقیاسی نه‌تنها قدرت تولید را افزایش می‌دهد، بلکه هزینه‌های تولید را نیز تا حد چشمگیری پایین می‌آورد.

از طرف دیگر کارخانه‌های چینی به تولید انبوه با سرعت فوق‌العاده‌ی تولید مشهورند. طبق گزارش مجمع جهانی اقتصاد، حدود ۸۰ درصد زنجیره تأمین جهانی به‌نوعی به تولیدات چین وابسته‌اند.

حدود ۸۰ درصد زنجیره‌های تأمین جهانی به‌نوعی به تولیدات چین وابسته‌اند

کلید این کارایی بالا نه‌فقط در نیروی انسانی، بلکه در استفاده از اتوماسیون و تکنولوژی‌های پیشرفته نهفته است. برای مثال برخی از خطوط تولید موبایل در چین می‌توانند تنها در ۳۰ دقیقه یک دستگاه را مونتاژ کنند، زمانی که برای بسیاری از کشورها هنوز دست‌یافتنی نیست. سپس به کیفیت محصولات تولیدشده می‌رسیم. برخلاف تصور رایج، سرعت بالا در تولید چین به معنای فداکردن کیفیت نیست.

بسیاری از تولیدکنندگان چینی از جمله شرکت‌هایی مانند Foxconn (تأمین‌کننده اپل)، از دقیق‌ترین استانداردهای کنترل کیفیت پیروی می‌کنند تا دقت بالا و نرخ خطای بسیار پایین را تضمین کنند. این رویکرد موجب شده است تا تولیدکنندگان چینی قادر باشند محصولاتی با استانداردهای جهانی و کیفیت ممتاز عرضه کنند، درحالی‌که هم‌زمان ظرفیت تولید بالا را حفظ می‌کنند.

چین با محلی‌سازی فوق‌العاده زنجیره تأمین، هزینه و زمان تولید را کاهش داده است

کارشناسان یکی دیگر از نقاط قوت کلیدی چین را محلی‌سازی فوق‌العاده زنجیره تأمین می‌دانند. در مناطقی مانند شنزن، تولیدکنندگان می‌توانند تقریباً تمام اجزای مورد نیاز خود را تنها در شعاع چندکیلومتری کارخانه تهیه کنند. این نزدیکی جغرافیایی نه‌تنها موجب کاهش زمان و هزینه تأمین می‌شود، بلکه امکان اصلاح سریع طراحی یا تغییر ویژگی‌های محصول را فراهم می‌آورد. در شرایطی که نیاز بازار تغییر می‌کند، شرکت‌های چینی می‌توانند با سرعتی بی‌نظیر واکنش نشان دهند.

در مقایسه، کشورهایی مانند هند یا ویتنام، هرچند از مزیت دستمزد پایین‌تر برخوردارند، اما یکپارچگی لازم در زنجیره‌های تأمین را ندارند. یک کارخانه موبایل‌سازی در هند شاید ناگزیر باشد برخی اجزای کلیدی را از چین وارد کند، فرایندی که زمان‌بر و پرهزینه است و سرعت عرضه‌ی نهایی را کاهش می‌دهد.

این تفاوت‌های ساختاری باعث شده‌اند که حتی با افزایش دستمزدها در چین، شرکت‌ها همچنان این کشور را به‌عنوان مرکز تولیدات خود انتخاب کنند. در نتیجه، هنوز هیچ کشوری نتوانسته است جایگاه چین را به‌عنوان هاب جهانی تولید به چالش بکشد.

وعده‌ دروغین نزدیک‌سازی

کرس فرل، یکی از مدیران شرکت ReNEW که ۵ کارخانه‌ی تولید قطعات صنعتی در خاک آمریکا دارد، می‌گوید انتقال تولید به مکزیک و کشورهای اطراف که تحت نام «نزدیک‌سازی» (Nearshoring) صورت می‌گیرد، در واقع فقط «در پشتی چین» است.

ری‌نیو قطعات ماشین‌آلات را برای کارخانه‌های بزرگ می‌سازد، عمدتاً با استفاده از فولاد کربنی مثل قطعات قطار، لوکوموتیو و تجهیزات ساختمانی سنگین. به باور فرل، همین مشتریان بزرگ مدام با شرکت ری‌نیو به‌خاطر قیمت‌ها چانه می‌زنند و تهدید می‌کنند که برای صرفه‌جویی در هزینه، قطعات مورد نیاز خود را از مکزیک تهیه خواهند کرد.

چرا؟ درواقع شرکت‌های چینی درست آن‌ طرف مرز مکزیک کارگاه‌هایی را راه‌اندازی کرده‌اند و فولاد را ۷۰ درصد ارزان‌تر از آمریکا وارد می‌کنند. سپس شرکت‌های آمریکایی می‌توانند بدون اینکه مشمول تعرفه‌های نجومی چین شوند، محصول نهایی را تهیه کنند.

چین از مجوزهای Nearshoring به‌عنوان «در پشتی» و برای دورزدن تحریم‌ها و تعرفه‌ها استفاده می‌کند

در این میان کارخانه‌هایی نظیر ری‌نیو، برای باقی‌ماندن در بازار رقابتی مجبورند با ارتقای اتوماسیون بهره‌وری خود را افزایش دهند که طبیعتاً به کاهش اشتغال نیروی کار آمریکایی منجر می‌شود.

 پکن به دنبال جنگ تجاری نیست

با وجود همه‌ی مزایای رقابتی چین، این کشور خواهان جنگ تجاری با آمریکا نیست.

بسیاری از مردم طبقه‌ی متوسط چین الان ناراضی هستند. برای بیش از یک دهه، بسیاری از چینی‌ها به‌جای سپرده‌گذاری در بانک‌هایی که تقریباً هیچ سودی نمی‌دادند، پولشان را صرف خرید آپارتمان کردند و این روال به حباب بزرگی در بازار مسکن منجر شد. خیلی‌ها با این موج بالا رفتند و وقتی دولت در سال ۲۰۲۰ وام‌های املاک را محدود کرد، با آن پایین آمدند.

کسادی اقتصاد، دولت پکن را از همان مالیات‌هایی محروم می‌کند که برای تحریک اقتصاد و کمک به «صنایع صادراتی که موتور رشد اقتصادی هستند؛ اما احتمالاً از تعرفه‌ها آسیب می‌بینند»، نیاز دارد.

باشگاه آمادگی چین فوق‌العاده است، اما پکن هنوز چشم به توافقی تجاری با ترامپ دوخته تا موتور صادراتی‌اش را حفظ کند. در طرف مقابل ترامپ در عرصه‌ی سیاست به بازیگری غیرقابل‌پیش‌بینی تبدیل شده است که سیاست‌هایش را ساعت‌به‌ساعت تغییر می‌دهد و مقامات چینی نمی‌دانند آیا او به هر توافقی پایبند می‌ماند یا خیر.

میشل گلفاند، کارشناس مذاکره دانشگاه استنفورد می‌گوید:

مدافعان ترامپ استدلال می‌کنند که غیرقابل‌پیش‌بینی بودن او رقبا را از تعادل خارج می‌کند. اما مذاکره‌کنندگان بزرگ می‌دانند که اعتماد و نه آشوب، چیزی است که نتایج پایدار به همراه می‌آورد. رویکرد برد-باخت ترامپ در این برهه، ریسک بالایی به همراه دارد.

 او همچنین تأکید می‌کند:

اگر ترامپ همچنان بی‌پروا با متحدانش مثل رقیب و دشمن رفتار کند و نگاهش به مذاکرات مثل میدان جنگ باشد، آمریکا نه‌تنها با معاملات بد بلکه با دنیایی روبه‌رو می‌شود که دیگر کسی برای معامله با او باقی نمی‌ماند.

به عقیده‌ی گلفاند شاید تنها معامله‌ی برد-برد بین آمریکا و چین با این روال صورت بگیرد:

ساخت آمریکا، به دست کارگران آمریکایی، در همکاری با سرمایه، فناوری و متخصصان چینی. یعنی آمریکا دقیقاً همان استراتژی‌ای را که چین در دهه ۱۹۹۰ برای ثروتمند شدن استفاده کرد، معکوس می‌کند: «ساخت چین، توسط کارگران چینی، با سرمایه، فناوری و شرکای آمریکایی، اروپایی، کره‌ای و ژاپنی.»

جیم مک‌گرگور، مشاور تجاری که ۳۰ سال در چین زندگی کرده است، یادآوری می‌کند: شرکت‌های بزرگ چندملیتی آمریکایی قبلاً به چین می‌رفتند و با یک شرکت چینی سرمایه‌گذاری مشترک می‌کردند تا وارد بازار چین شوند. حالا شرکت‌های خارجی به چین می‌آیند و به شرکت‌های چندملیتی چینی می‌گویند: «اگر می‌خواهی وارد اروپا شوی، با من سرمایه‌گذاری مشترک کن و فناوری‌ات را بیاور.»

گروهی از کارشناسان آمریکایی نیز پیشنهاد می‌دهند در کنار تعرفه‌های فعلی، مجوزهایی برای ورود نوآوری‌ها و فناوری‌های چین به آمریکا و سرمایه‌گذاری‌های مشترک دو کشور صادر شود؛ اما این برنامه مسلماً نیازمند تلاش جدی برای بازسازی اعتمادی است که در رابطه‌ی دو کشور دیده نمی‌شود.

داو سیدمن، نویسنده، تحلیلگر و کارآفرین آمریکایی می‌گوید:

وابستگی متقابل دیگر گزینه‌ای نیست که بخواهیم در مقابل انتخاب آن تردید داشته باشیم، بلکه شرایطی است که در آن قرار داریم. آنچه می‌توانیم انتخاب کنیم این است که وابستگی‌های متقابل و سالم ایجاد کنیم و به رشد موازی با یکدیگر راضی باشیم، یا با حفظ وابستگی‌های متقابل ناسالم با هم سقوط کنیم.
رهبران هر دو کشور زمانی این را می‌دانستند و نهایتاً دوباره آن را خواهند آموخت؛ اما تا آن زمان چه چیزی از اقتصاد جهانی یکپارچه‌ای که زمانی برای هر دو ملت ثروت زیادی تولید کرد، باقی خواهد ماند؟

با وجود همه‌ی تحولات، دورنمای آینده‌ی تولید جهانی هنوز مبهم به‌نظر می‌رسد. آمریکا حتی اگر بخواهد به جایگزینی نسبی چین در بخش تولید دست پیدا کند، باید سال‌ها برای ساخت اکوسیستمی از مهارت‌ها و زیرساخت‌های جدید، زنجیره‌ی تأمین و فرهنگ صنعتی حول محور نوآوری تلاش کند که مستلزم سرمایه‌گذاری‌های کلان، همکاری‌های بین‌المللی و بازتعریف کامل آموزش و صنعت است.

در عصر جهانی‌سازی فناورانه، شاید نگاه هوشمندانه‌تر آن باشد که آمریکا نه با دیوارهای تعرفه‌ای و سیاست‌های قهری، بلکه با برنامه‌ریزی دقیق و به‌جای «ساخت همه‌چیز در داخل»، با همکاری عمیق شرکای منطقه‌ای، طراحی و استانداردسازی و ماشین‌آلات تخصصی جایگاه جدید خود را در نظم نوین جهانی تثبیت کند.

تبلیغات
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات

رؤیای بازگشت صنعت به آمریکا؛ آیا دوران «ساخت چین» به سر آمده است؟ - زومیت