زندگی در کپسول ۱۰ متری؛ در این ساختمان بهجای اسبابکشی، خانهتان را «ارتقا» میدادید
شنبه 26 مهر 1404 - 13:30مطالعه 14 دقیقهپنجاه سال پیش، ژاپن ساختمانی ساخت که قرار بود تا ابد زنده بماند، ولی دو سال پیش آن را با دستان خود خراب کرد. این داستان برج کپسولی ناکاگین است؛ مشهورترین و شاید زیباترین شکست در تاریخ معماری مدرن.
ایدهی ساخت برج کپسولی ناکاگین بسیار جسورانه بود: ساختمانی که هرگز پیر نمیشود! قرار بود ساکنان این ساختمان بتوانند کپسولِ خانهشان را، درست مثل یک گوشی موبایل، هر چند سال یکبار با یک مدل جدیدتر و بهتر عوض کنند.
چکیده متنی و خلاصه صوتی
برج کپسولی ناکاگین در قلب توکیو تلاشی بود برای ساخت شهری زنده؛ بنایی متشکل از دهها کپسول پیشساخته که در کارخانه تولید و در محل تنها با چند پیچ به هستهی مرکزی متصل میشدند. این طرحِ صنعتی و آیندهنگر، ساختهی کیشو کوروکاوا و زادهی جنبش متابولیسم بود که شهر را موجودی در حال رشد میدانست.
اما در عمل، تراکم بیش از حد کپسولها و نبود تولید انبوه باعث شد ایدهی «نوسازی مداوم» شکست بخورد. ساختمانی که برای تطبیق با زمان طراحی شده بود، به تدریج فرسوده شد و در سال ۲۰۲۲ فرو ریخت؛ هرچند اندیشهی آن هنوز در طراحی مدولار و ساختوساز مبتنی بر اجزا ادامه دارد.
اما این آینده هرگز از راه نرسید. این برج مکعبی، کوتاهقد و جسور که ساختوسازش در سال ۱۹۷۲ به پایان رسید، قرار بود الگویی تازه برای زندگی شهری باشد، اما هیچ چیز طبق برنامه پیش نرفت.
حالا تقریباً تمام چیزی که از یکی از افسانهایترین و درعینحال بدفرجامترین ساختمانهای توکیو باقیمانده، چند کپسول است که مثل آخرین بازماندگان یک گونهی منقرضشده، خاموش و تنها در گوشهای از محوطهی موزه ایستادهاند.
اما چطور ایدهای به این اندازه رادیکال اصلاً به مرحلهی طراحی رسید؟ و چه شد سرنوشت این پروژهی جسورانه به شکست انجامید؟
چالشهای شهری توکیو بعد از جنگجهانی
برای رسیدن به پاسخی برای سوال بالا، بیایید به ژاپن دههی ۱۹۶۰ نگاهی کنیم، کشوری که جنگ جهانی دوم را پشت سر گذاشته بود.
در کمتر از دو دهه، سرزمینی ویران، خود را دوباره ساخته بود و حالا در میانهی چیزی قرار داشت که بعدها به آن «معجزهی اقتصادی ژاپن» گفتند. فقط در هفت سال، تولید ناخالص داخلی کشور دوبرابر شد و تا پایان دهه، ژاپن به سومین اقتصاد بزرگ جهان بدل شد.
مرکز این تبوتاب اقتصادی، پایتخت بود: توکیو. شهری که مثل آهنربایی عظیم، میلیونها نفر را از روستاها بهسوی خود میکشید. در فاصلهی بیست سال، جمعیتش از ۱۱ میلیون به ۲۳ میلیون رسید؛ رشدی که حتی برای خود ژاپنیها هم غیرقابلتصور بود.
دههی ۱۹۶۰ دوران بازسازی شتابزدهی ژاپن پس از جنگ جهانی بود؛ زمانی که معماران در پی تعریف دوبارهی شهرها بودند
توکیوی آن سالها باوجود رونق و پیشرفت، برای برنامهریزان شهری کابوسی تمامعیار بود: شهری که بیوقفه گسترش مییافت، کارخانههایی که در حاشیه سبز میشدند، محلههای متراکم و ناسالمی که درست کنار مناطق صنعتی شکل میگرفتند. هیچ نظم، هیچ نفسِ برنامهریزیشدهای در این انفجار جمعیت وجود نداشت.
ژاپن هرگز چنین چیزی را تجربه نکرده بود و حالا، معماران و شهرسازان آن کشور باید پاسخی پیدا میکردند. پس ایدهها یکییکی روی میز آمدند؛ هرکدام بلندپروازانهتر از قبلی: شهری شناور بر آبهای خلیج توکیو، شهری معلق بر فراز آسمان، ساختهشده بر ستونهای عظیم.
این موج از خیالپردازی مهندسی، همزمان با المپیک ۱۹۶۴ توکیو به اوج رسید؛ رویدادی که قرار بود ویترین ژاپنِ نوین باشد. سازههای کنزو تانگه برای المپیک، با آن خطوط تند و ساختارهای بیپروا، به نماد اعتمادبهنفس ملی بدل شدند و تصویری تازه از کشوری ارائه دادند که میخواست آینده را بسازد، نه فقط در آن زندگی کند.
در همین فضای پر از امید، ثروت و عطشِ تغییر بود که «برج کپسولی ناکاگین» متولد شد: فرزند یک دوران مغرور که باورداشت هیچ ایدهای غیرممکن نیست.
معماران آوانگارد و تولد جنبش متابولیسم
برج کپسولی ناکاگین حاصل ذهن معمار جوانی بود به نام کیشو کوروکاوا. یکی از چهرههای شاخص جنبشی آوانگارد که با نام «متابولیسم» شناخته میشد. جنبشی که از دل عطش ژاپن برای نو شدن سربرآورد و خیلی زود به یکی از جسورانهترین جریانهای معماری قرن بیستم بدل شد.
دربارهی متابولیسم کتابها نوشتهاند و مانیفستها منتشر شده، اما اصل ماجرا به طرز شگفتانگیزی ساده است: شهر، موجودی زنده است و دائماً تغییر میکند پس ساختمانهایش هم باید قابلیت رشد، دگرگونی و انطباق داشته باشند. بهجای سازههای سنگی و ثابت، باید کالبدهایی بسازیم که بتوانند مثل سلولهای یک بدن بازسازی شوند و خود را با زمان هماهنگ کنند.
جنبش متابولیسم شهر را موجودی زنده میدید که باید بتواند رشد کند، تغییر یابد و خود را با زمان وفق دهد
کوروکاوا این ایده را در برج ناکاگین به واقعیت نزدیک کرد. او ساختمانی طراحی کرد متشکل از دهها کپسول کوچک و مستقل؛ واحدهایی که بهصورت تولید انبوه ساخته میشدند و سپس آنها مثل بلوکهای لگو، به هستهی مرکزی برج متصل میشدند. هر کپسول برای زندگی یک نفر طراحی شده بود: یک اتاق فشرده اما کامل با تخت، میز، حمام و حتی دستگاه ضبط صدا.
قرار بود این کپسولها پس از چند دهه، با مدلهای جدیدتر و بهروزتر تعویض شوند تا نیازهای متغیر ساکنان و خود ساختمان را برآورده کنند. این ایده، معماری را از یک هنر ایستا به یک فرایند پویا تبدیل میکرد.
برج کپسولی چگونه ساخته شد؟
ساختار کلی برج از دو بخش اصلی تشکیل میشد: در پایین، ساختمانی دوطبقه قرار داشت با زیرزمین، تأسیسات و یک کافهی کوچک؛ جایی که روزی قرار بود محل رفتوآمد ساکنان آیندهی برج باشد.
از دل همین پایه، دو هستهی بتنی و فولادی سربرآورده بودند: ستونهای اصلی برج که هرکدام درون خود شفت آسانسور، راهپله و دیوار خارجی را جای میدادند. اما ویژگی انقلابی برج، نه ساختار هستهی مرکزیاش، که روش ساخت آن بود.
کوروکاوا بهجای اینکه ساختمان را همانجا در محل بسازد، تصمیم گرفت بخشهایش را مثل قطعات ماشین با تولید انبوه و استانداردسازی آماده کند، یعنی رویکردی صنعتی به معماری داشته باشد. او از این منطق برای دو هدف بهره برد: اول، امکان تغییروتحول ساختمان در آینده و دوم، سرعتبخشیدن به فرایند ساخت اولیه.
بهاینترتیب شفتهای آسانسور به شکل بخشهای بتنی پیشساخته به محل آورده میشدند؛ درحالیکه ماشینآلات داخلیشان نصبشده و آمادهی کار بودند. قفسههایی مخصوص عبور لولهها و سیستمهای زهکشی، در قالب ماژولهای سهطبقه در بیرون سایت ساخته میشدند و سپس مانند بلوکهای پازل در جای خود قرار میگرفتند.
برج ناکاگین با استفاده از قطعات پیشساخته ساخته شد؛ شیوهای که ساختوساز را سریعتر و قابل نوسازی میکرد
حتی پلهها نیز از عناصر پیشساخته استفاده میکردند که به آنها اجازه میداد همزمان با بقیهی هستهی برج نصب شوند و زمان کلی ساخت را بهشدت کاهش دهند.
و سپس، نوبت به نمادینترین بخش برج رسید: خود کپسولها. هر کپسول ۴ متر طول و ۲٬۵ متر عرض و ارتفاع داشت. برای ایجاد تنوع حداقلی، چهار مدل مختلف از کپسولها با تغییر مکان پنجره، ورودی، حمام و نقطهی اتصال به برج طراحی شد.
مابقی اجزا را طوری بهینهسازی کردند که کار با تولید انبوه پیش برود. جعبههایی کوچک از فولاد سبک که بادقت در کارخانهای مونتاژ میشدند که سابق بر آن کانتینرهای حملونقل تولید میکرد. همچنین برای اینکه اتاقکها بتوانند وزن خود را در حالت معلق تاب بیاورند، باید با سازههای تقویتی استحکام بیشتری به آنها میبخشیدند.
هر کپسول، پس از آمادهشدن، فقط با چهار پیچ بزرگ به برج متصل میشد. تأسیسات داخلی آن هم با یک لولهی انعطافپذیر به سیستم مرکزی وصل میشد. همهچیز مهندسیشده و دقیق بود.
با اینکه طراحی برج برای ساخت آسان بهینهسازی شده بود، اما داستان محل پروژه چالش متفاوتی محسوب میشد. برج در منطقهی گینزا، مرکز پررونق تجاری توکیو در دههی ۱۹۶۰، ساخته شد؛ جایی میان تقاطعها و تابلوهای نئون؛ موقعیتی ایدهآل برای اقامتهای کوتاهمدت مدیران و بازرگانان، اما کابوس هر پیمانکار.
ساختوساز در این محل بهشدت دشوار بود و جایی برای انبار مصالح وجود نداشت. به همین خاطر، هر روز صبح فقط همان تعداد کپسولی را که قرار بود در همان روز نصب شود، به سایت تحویل میدادند.
محدودیتهای ترافیکی نیز مزید بر علت بود و کامیونهای سنگین فقط در ساعات خاصی از روز اجازهی ورود به منطقه را داشتند. کپسولها سفر خود را از کارخانهای در ۴۵۰ کیلومتری آغاز میکردند، در یک نقطهی توقف موقت منتظر میماندند و سپس کامیونها ساعت ۶ صبح از طریق بزرگراه اعزام میشدند تا بهموقع به سایت برسند.
باوجود تمام این موانع، ساخت برج تنها ۱۴ ماه طول کشید و در مارس ۱۹۷۲ به پایان رسید. نصب هر کپسول که از قبل در کارخانه کاملاً مبله شده بود، تنها سه ساعت زمان میبرد. این سرعت، خود گواهی بر موفقیت رویکرد صنعتی کوروکاوا بود.
زندگی در ۱۰ متر مربع آینده
درون هر کپسول، به جهانی کوچک میمانست. فضا آنقدر محدود بود که کوروکاوا برای طراحی داخلی، از قایقهای تفریحی الهام گرفت؛ جایی که هر سانتیمتر باید کارکردی مشخص داشته باشد. همهچیز در برج ناکاگین با همین منطق ساخته شد: کوچک، فشرده و حسابشده.
اگر امروز یکی از کپسولهای بازسازیشده را ببینید، حس میکنید وارد موزهای از «آیندهای که از گذشته آمده» شدهاید: تلویزیون کوچکی که در دل دیوار جاگرفته، تلفنی با صفحهی گردان، و دستگاه پخش نوار که صدای موسیقی را از حلقههای نقرهای به گوش ساکنان میرساند. این وسایل که امروز عادی به نظر میرسند، در آن زمان نمادی از صنعت پیشرفتهی لوازم الکترونیکی مصرفی ژاپن و همچنین جایگاه اجتماعی ساکنان برج بودند.
نکتهی جالب اینکه در این کپسولها، هیچ نشانی از آشپزخانه دیده نمیشد. ایده این بود که بازرگانانی که مخاطب اصلی این برج هستند، وقت خود را در رستورانها و کافههای متعدد اطراف گینزا سپری میکنند و نیازی به آشپزی ندارند. اینجا اتاقخواب و دفتر کاری هوشمند بود، نه خانهای سنتی.
طراحی داخلی کپسولها از قایقهای تفریحی الهام گرفته شد تا از کمترین فضا بیشترین استفاده را ببرند
در زمان تکمیل، برج کپسولی ناکاگین نماد شهری پویا و با اعتمادبهنفس بود که جسورانه دنیای جدیدی را خلق میکرد. اما همانطور که این برج تصویر اوجگیری توکیو را منعکس کرد، در سالهای بعد به نماد افول رؤیای متابولیستی نیز تبدیل شد.
اولین اشتباه، آخرین اشتباه بود
در آغاز دههی ۱۹۹۰، وقتی حباب اقتصادی ژاپن ترکید و کشور وارد دورهای طولانی از رکود شد، برج ناکاگین هم آرامآرام از نفس افتاد. ساختمانی که زمانی نشانهی مدرنیته و پیشرفت بود، بهتدریج رنگ باخت و فرسوده شد.
ماجرای فروپاشی این برج، امروز تقریباً به اندازهی خود آن مشهور است. شاید تلخترین بخش این داستان، همین یک جمله باشد: هیچکدام از کپسولها هرگز تعویض نشدند.
دلایل متعددی برای این شکست وجود داشت و بهطور خاص از همان ابتدا پروژه با اشتباه طراحی بزرگی ساخته شد: کپسولها آنچنان فشرده در کنار هم چیده شده بودند که برای بیرون آوردن یک کپسول، ابتدا باید چندین کپسول اطراف آن را نیز خارج میکردید.
به دلیل طراحی فشرده، هیچکدام از کپسولها هرگز تعویض نشدند و مفهوم «نوسازی آسان» در عمل شکست خورد
مثلاً اگر همسایهی شما هوس ارتقای خانهاش را میکرد، باید ابتدا کپسول شما را هم برمیداشتند که در عمل غیرممکن بود.
مشکل دیگر، به خود فلسفهی تولید انبوه برمیگشت. تولید انبوه به مصرف انبوه وابسته است. اگرچه کوروکاوا چند پروژهی کوچک دیگر با کپسولهای استاندارد اجرا کرد، اما هرگز ساختمان بزرگ دیگری مانند ناکاگین ساخته نشد. محققشدن رؤیای او به خط تولید پررونقی از واحدهای مشابه بستگی داشت؛ خط تولیدی که حتی دو دهه پس از ساخت برج نیز راه نیفتاد.
در نتیجه، ساختمانی که قرار بود خودش را مثل یک ارگانیسم بازسازی کند، بهتدریج فرسوده شد. در سال ۲۰۰۷، عواملی مانند افزایش چشمگیر ارزش زمین، ضعف سازه در برابر زلزله و دشواری تأمین کپسولهای جدید، باعث شد ساکنان با اکثریت قاطع به فروش سایت برای بازسازی رأی دهند. پس از بیش از یک دهه کشمکش، برج کپسولی ناکاگین سرانجام در سال ۲۰۲۲ تخریب شد.
میراثی پراکنده در جهان
برج ناکاگین دیگر وجود ندارد، اما غیبتش به معنای فراموشیاش نیست. پیش از تخریب، از تمام بخشهای ساختمان یک اسکن دیجیتال کامل تهیه کردند و کمپینی به رهبری تاتسوکی مائدا (Tatsuki Maeda) موفق شد ۲۳ کپسول را برای آیندگان حفظ کند. به لطف تلاشهای مائدا، تعدادی از این کپسولها اکنون در سراسر جهان به نمایش گذاشته شدهاند و همچنان الهامبخش و شگفتانگیز هستند.
بسیاری برج ناکاگین را یک شکست شریف میدانند؛ طرحی درخشان که هرگز به پتانسیل کامل خود نرسید و دنیا را آنطور که انتظار میرفت تغییر نداد. اما چنین قضاوتی شاید تمام تصویر را نشان ندهد. میراث برج ناکاگین بسیار فراتر از چند کپسول موزهای بود و ایدهی ساختوساز ماژولار و تولید انبوه برای استفادهی بهینه از فضاهای کوچک در شهرهای متراکم، بارهاوبارها در پروژههای مختلف تکرار شد.
برای مثال در هنگکنگ، گروهی از طراحان پیشنهاد دادند لولههای بتنی آب به خانههای کوچک قابل انباشت برای دانشجویان تبدیل شوند. در نیویورک، معمارانی غلافهای ششضلعی را برای ایجاد پناهگاههای موقت و ارزان برای بیخانمانها طراحی کردند. هر دو پروژه چشمنواز و هوشمندانه بودند، اما مثل بسیاری دیگر، هیچگاه از مرحلهی طراحی فراتر نرفتند.
ایدهی ساختوساز مدولار ناکاگین بعدها الهامبخش پروژههای مختلفی در هنگکنگ و نیویورک شد
در مقابل، شکل عملیتر این تفکر را میتوان در استفاده از کانتینرهای حملونقل بازیافتی دید؛ همانهایی که حالا در سراسر جهان به بازارهای خیابانی و فروشگاههای کوچک بدل شدهاند. این سازهها بهسادگی قابلنصب و جابهجاییاند، چون برای همین هدف ساخته شدهاند.
مهمتر اینکه ایدهی طراحی مبتنیبر اجزا به روندی روبهرشد در صنعت ساختوساز تبدیل شد. این رویکرد، ساختمانها را به سیستمی از محصولات قابل تولید انبوه (مانند سیستمهای کف، نما یا گرمایش) تجزیه میکند که میتوانند در محل مونتاژ شوند.
اینجاست که میتوان فهمید کوروکاوا کجا درست در کجا اشتباه فکر میکرد. درحالیکه کوروکاوا کوچکترین جزء برج را یک «آپارتمان» کامل میدید، ساختوساز صنعتی مدرن، اجزا را به بخشهای بسیار کوچکتری مانند پانلهای کف یا سیستمهای تهویه تقسیم میکند.
چرخش نهایی: رؤیایی که از قبل وجود داشت
اما این ماجرا بُعد دیگری هم دارد. طرح رادیکال برج ناکاگین برای یک ساختمان همیشه در حال تغییر، در واقع آنقدرها هم که به نظر میرسید، در فرهنگ ژاپن بیگانه نبود.
در ژاپن، خانهها برخلاف بسیاری از کشورها، با گذر زمان ارزش خود را از دست میدهند. زمین اهمیت دارد، نه ساختمان. این موضوع تا حدی نتیجهی جغرافیاست؛ کشوری که بیشتر از هر جای دیگری زلزله را تجربه میکند و خانهها به دلیل فرسودگی، هر چند وقت یکبار بازسازی میشوند.
ایدهی نوسازی مداوم در فرهنگ ژاپن ریشه داشت
درحالیکه برج ناکاگین برای بازرگانان ثروتمند مرکز توکیو طراحی شده بود، حومههایی مثل یاناکا در شمال شهر، با خانههای پیشساختهای رشد کردند که عمر آنها هم تنها چند دهه بود و پس از آن، تخریب و بازسازی میشدند. شاید برجی که قرار بود خودش را با کپسولهای جدید نوسازی کند، هرگز موفق به انجام این کار نشده باشد؛ اما در همان کشور، صنعتی بزرگ شکل گرفت که بر پایهی تخریب و بازسازی مداوم خانهها میچرخد.
برج کپسولی ناکاگین حالا دیگر وجود ندارد، اما ایدههای پشت آن را در گذار روبهرشد تولید مبتنی بر اجزا میبینیم که اکنون نحوهی ساخت ساختمانهای ما را تغییر میدهد. دیدگاه کوروکاوا برای یک ساختار همیشه در حال تغییر هرگز محقق نشد. اما باور او به اینکه معماری باید سازگار شود، خود را تجدید کند و به نیازهای متغیر پاسخ دهد، بسیار جلوتر از زمان خود بود.
شاید از این منظر، برج کپسولی ناکاگین شکست نخورد، او فقط منتظر بود تا بقیهی جهان به او برسند و شاید هم برایآنکه ایدهی برج برای همیشه زنده بماند، خود برج باید فرومیریخت.